گنجور

 
اقبال لاهوری

از چشم ساقی مست شرابم

بی می خرابم بی می خرابم

شوقم فزون تر از بی حجابی

بینم نه بینم در پیچ و تابم

چون رشتهٔ شمع آتش بگیرد

از زخمهٔ من تار ربابم

از من برون نیست منزلگه من

من بی نصیبم ، راهی نیابم

تا آفتابی خیزد ز خاور

مانند انجم بستند خوابم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode