گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اقبال لاهوری

سر حق تیر از لب سوفار گفت

تیغ را در گرمی پیکار گفت

ای پریها جوهر اندر قاف تو

ذوالفقار حیدر از اسلاف تو

قوت بازوی خالد دیده ئی

شام را بر سر شفق پاشیده ئی

آتش قهر خدا سرمایه ات

جنت الفردوس زیر سایه ات

در هوایم یا میان ترکشم

هر کجا باشم سراپا آتشم

از کمان آیم چو سوی سینه من

نیک می بینم به توی سینه من

گر نباشد در میان قلب سلیم

فارغ از اندیشه های یأس و بیم

چاک چاک از نوک خود گردانمش

نیمه ئی از موج خون پوشانمش

ور صفای او ز قلب مؤمن است

ظاهرش روشن ز نور باطن است

از تف او آب گردد جان من

همچو شبنم می چکد پیکان من