سطوت از کوه ستانند و بکاهی بخشند
کلهٔ جم به گدای سر راهی بخشند
در ره عشق فلان ابن فلان چیزی نسیت
ید بیضای کلیمی به سیاهی بخشند
گاه شاهی به جگر گوشهٔ سلطان ندهند
گاه باشد که بزندانی چاهی بخشند
فقر را نیز جهانبان و جهانگیر کنند
که به این راه نشین تیغ نگاهی بخشند
عشق پامال خرد گشت و جهان دیگر شد
بود آیا که مرا رخصت آهی بخشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.