اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷ - به یزدان روز محشر برهمن گفت به یزدان روز محشر برهمن گفت فروغ زندگی تاب شرر بود ولیکن گر نرنجی با تو گویم صنم از آدمی پاینده تر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شخصی به نام برهمن در روز محشر با یزدان صحبت میکند و میگوید که زندگی مانند نوری است که میتواند بسوزاند، اما اگر موافقی، میخواهم بگویم که معبود و محبوب من از آدمی پایدارتر است و احساسات را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، برهمن به خداوند گفت که روشنایی زندگی مانند شعله آتش است.
هوش مصنوعی: اما اگر ناراحت نشوی، به تو میگویم که معشوقهام از هر انسان دیگری با دوامتر و ماندگارتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز عمری هر کسی چون گاو و خر بود
همه چشمی و گوشی کور و کر بود
از او تا چارپایان دورتر بود
ز شیر آوردن او را درد سر بود
نه استغفار او را هیچ اثر بود
نه در وی گربه را روی نظر بود
نظرها گرم و جانها در جگر بود
خردها مست و دلها بیخبر بود
ولی اندر نهان کاری دگر بود
که خلقی زان حکایت بیخبر بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.