بخش ۳ - در بیان اینکه اصل نظام عالم از خودی است و تسلسل حیات تعینات وجود بر استحکام خودی انحصاردارد
پیکر هستی ز آثار خودی است
هر چه می بینی ز اسرار خودی است
خویشتن را چون خودی بیدار کرد
آشکارا عالم پندار کرد
صد جهان پوشیده اندر ذات او
غیر او پیداست از اثبات او
در جهان تخم خصومت کاشتهست
خویشتن را غیر خود پنداشتهست
سازد از خود پیکر اغیار را
تا فزاید لذت پیکار را
میکشد از قوت بازوی خویش
تا شود آگاه از نیروی خویش
خود فریبی های او عین حیات
همچو گل از خون وضو عین حیات
بهر یک گل خون صد گلشن کند
از پی یک نغمه صد شیون کند
یک فلک را صد هلال آورده است
بهر حرفی صد مقال آورده است
عذر این اسراف و این سنگین دلی
خلق و تکمیل جمال معنوی
حسن شیرین عذر درد کوهکن
نافهای عذر صد آهوی ختن
سوز پیهم قسمت پروانه ها
شمع عذر محنت پروانه ها
خامه ی او نقش صد امروز بست
تا بیارد صبح فردائی بدست
شعله های او صد ابراهیم سوخت
تا چراغ یک محمد بر فروخت
می شود از بهر اغراض عمل
عامل و معمول و اسباب و علل
خیزد ، انگیزد ، پرد ، تابد ، رمد
سوزد ، افروزد ، کشد ، میرد ، دمد
وسعت ایام جولانگاه او
آسمان موجی ز گرد راه او
گل به جیب فاق از گلکاریش
شب ز خوابش ، روز از بیداریش
شعله ی خود در شرر تقسیم کرد
جز پرستی عقل را تعلیم کرد
خود شکن گردید و اجزا آفرید
اندکی شفت و صحرا آفرید
باز از شفتگی بیزار شد
وز بهم پیوستگی کهسار شد
وانمودن خویش را خوی خودی است
خفته در هر ذره نیروی خودی است
قوت خاموش و بیتاب عمل
از عمل پابند اسباب عمل
چون حیات عالم از زور خودی است
پس بقدر استواری زندگی است
قطره چون حرف خودی ازبر کند
هستنی بی مایه را گوهر کند
باده از ضعف خودی بی پیکر است
پیکرش منت پذیر ساغر است
گرچه پیکر می پذیرد جام می
گردش از ما وام گیرد جام می
کوه چون از خود رود صحرا شود
شکوه سنج جوشش دریا شود
موج تا موج است در آغوش بحر
می کند خود را سوار دوش بحر
حلقه ای زد نور تا گردید چشم
از تلاش جلوه ها جنبید چشم
سبزه چون تاب دمید از خویش یافت
همت او سینه ی گلشن شکافت
شمع هم خود را بخود زنجیر کرد
خویش را از ذره ها تعمیر کرد
خود گدازی پیشه کرد از خود رمید
هم چو اشک خر ز چشم خود چکید
گر بفطرت پخته تر بودی نگین
از جراحت ها بیاسودی نگین
می شود سرمایه دار نام غیر
دوش او مجروح بار نام غیر
چون زمین بر هستی خود محکم است
ماه پابند طواف پیهم است
هستی مهر از زمین محکم تر است
پس زمین مسحور چشم خاور است
جنبش از مژگان برد شان چنار
مایه دار از سطوت او کوهسار
تار و پود کسوت او آتش است
اصل او یک دانهٔ گردن کش است
چون خودی آرد به هم نیروی زیست
میگشاید قلزمی از جوی زیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم "خودی" و تأثیر آن بر هستی و جهان میپردازد. شاعر بیان میکند که هر چیزی که در جهان وجود دارد، نتیجه و آثار "خودی" است. او به اهمیت خودآگاهی و بیداری از درون اشاره میکند و میگوید که انسان باید خود را بشناسد تا به واقعیتهای عمیقتر زندگی دست یابد.
شاعر به تضادهایی که در جهان وجود دارد و چگونگی شکلگیری آنها از طریق خودفریبی و غفلت از حقیقت اشاره میکند. او نشان میدهد که انسان میتواند با کشف نیروی درونی خود، به درک عمیقتری از زندگی و دنیا برسد.
حجم این تأملات تأکید بر Universal از خودی و قدرت آن در ایجاد و تغییر هستی دارد، به طوری که وجود فردی هر انسان میتواند با تمرکز بر خودی، منجر به بروز زیباییها و معانی عمیقتری در جهان شود. در نهایت، شاعر به اهمیت پیوند هر انسان با نیروی خلاق خود و نقش آن در شکلدهی تجربیات و حقیقتهای زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وجود و شکلگیری هر چیز در این جهان ناشی از ذات و وجود خود آن چیز است. آنچه میبینی و درک میکنی، به عمق و اسرار وجود خودش وابسته است.
هوش مصنوعی: انسان وقتی به شناخت واقعی خود میرسد و خود را بیدار میکند، به وضوح دنیای ذهنی و خیالیاش را درک میکند.
هوش مصنوعی: صدها جهان در حقیقت او نهفته است و فقط اوست که به واسطه وجودش میتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، انسانها با کینه و دشمنی رفتار میکنند و خود را از دیگران جدا میدانند.
هوش مصنوعی: برای اینکه لذت جنگ و رقابت بیشتر شود، انسان به گونهای طراحی میشود که بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند و از وجود آنها بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: او با قدرت و توان بازوی خود تلاش میکند تا از نیروی داخلی و قابلیتهای خود آگاه شود.
هوش مصنوعی: خودفریبیهای او به اندازه حیات و زندگی اهمیت دارد، مانند گل که از خون وضو نشأت میگیرد و زندگی بخش است.
هوش مصنوعی: برای هر گل، خون صد گلزار ریخته میشود و به خاطر یک آواز، صد ناله و فریاد به راه میافتد.
هوش مصنوعی: یک آسمان پر از ماه و ستاره به وجود آمده که برای هر سخن و گفتاری، صدها داستان و روایت در خود دارد.
هوش مصنوعی: بهانه این خرجهای بیهوده و دل سنگین مردم و تکمیل زیبایی معنوی.
هوش مصنوعی: حسن شیرین بهانهای است برای درد دل کوهکن، مانند اینکه عذر وجود نافهای است برای صد آهوی ختن.
هوش مصنوعی: پروانهها به خاطر عشق و شور خود دائماً در حال سوختن هستند، در حالی که شمع به خاطر درد و رنج آنها احساس ناامیدی و عذری دارد.
هوش مصنوعی: قلم او امروز هزاران نقش و تصویر خلق کرد تا فردا را با خود به همراه بیاورد.
هوش مصنوعی: شعلههای آتش او به اندازهای شدید بودند که صد ابراهیم را سوزاندند، تا اینکه نوری همچون چراغ محمد درخشید.
هوش مصنوعی: انسانها میتوانند برای رسیدن به اهداف خود، از عوامل و شرایط مختلف بهرهبرداری کنند.
هوش مصنوعی: حرکت میکند، شعلهور میشود، بال میگشاید، روشن میشود، فرار میکند، میسوزاند، روشن میسازد، میکشد، میمیرد و نفس میکشد.
هوش مصنوعی: فضای زمان برای او همچون آسمانی است که در آن موجهای حرکت او به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: گل به جیب فاق یعنی در دلش شادی و زیبایی وجود دارد. او شبها از خواب بیدار میشود و روزها از عشق و احساساتش زنده است. در واقع، این شخص همیشه در حال تجربه کردن زیبایی و خوشی است و این حالت او را زنده و شاداب نگه میدارد.
هوش مصنوعی: او شعلهی وجودش را در آتش تقسیم کرد و جز پرستی به عقل و خرد آموزه داد.
هوش مصنوعی: خود را شکست و به این ترتیب اجزایی را خلق کرد، اندکی از شفت و دشت را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: دوباره از شدت شگفتی خسته و بیمیل شد و از همپیوندی کوهها جدا شد.
هوش مصنوعی: ظاهر نشان دادن شخصیت واقعی فردی است که در درونش نیروی خاصی نهفته است.
هوش مصنوعی: قدرت خاموش و ناپایدار عمل، ناشی از کارهایی است که به رفتار و اقدامات ما وابستهاند.
هوش مصنوعی: زندگی جهان به قدر قدرت و وجود خودمان وابسته است، بنابراین به اندازه استواری و ثباتی که داریم، زندگی نیز پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی قطرهای به خود آگاهی و شناخت درونی برسد، میتواند چیزی که بیاساس و بیمقدار است را تبدیل به ارزش و گوهری ارزشمند کند.
هوش مصنوعی: مشروب به خاطر ناتوانی از ذات خود بیهویت است و شکل واقعی آن در وجود پذیرشکنندهی جام است.
هوش مصنوعی: هرچند که ظاهر ما قابلیت پذیرش می را دارد، اما این نوشیدنی از ما تأثیر میپذیرد و به ما تعلق دارد.
هوش مصنوعی: اگر کوه از ذات خود حرکت کند و به صحرا تبدیل شود، آنگاه میتوان در آن شکوه و زیبایی جوشش دریا را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: موجها در آغوش دریا به همدیگر متصلاند و خود را بر دوش آب دریا به حرکت درمیآورند.
هوش مصنوعی: نوری حلقهای شکل گرفت و به این ترتیب، تلاشهای چشم برای دیدن زیباییها به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: زمانی که سبزه جوانه زد و به حیات خود ادامه داد، نشانگر اراده و تلاش او بود که باعث شد دل باغ شکوفه کند و به زندگی رنگ و رونق ببخشد.
هوش مصنوعی: شمع برای خود زنجیری درست کرده و خود را از ذرات و جزءهای کوچک دوباره به هم پیوند زده است.
هوش مصنوعی: او به طوری از خود فاصله گرفت که همچون اشکی که از چشم میریزد، از وجود خودش دور شد.
هوش مصنوعی: اگر از نظر فطرت پختهتر و بالغتر بودی، میتوانستی از زخمها و آسیبهایت بیشتر بهره ببری و به نفع خود استفاده کنی.
هوش مصنوعی: در این بیت، به مفهوم آسیبپذیری و صدمهای که ممکن است به اعتبار یا نام افراد وارد شود اشاره شده است. در عین حال، به نگاهی انتقادی به سرمایهداران و تأثیرات منفی نامهای غیر واقعی و ظاهری بر زندگی و شخصیت انسانها پرداخته میشود. به طور کلی، این بیت به تلخی و چالشهایی اشاره دارد که ممکن است در اثر وابستگی به تصورات و نامهای غیر واقعی به وجود آید.
هوش مصنوعی: زمین به واسطهی ثبات و استحکامی که دارد، به حالت خود ادامه میدهد، در حالی که ماه همواره در حال چرخش دور آن است.
هوش مصنوعی: محبت و عشق از هر چیزی در این دنیا قویتر و پایدارتر است، به طوری که زمین مانند جادو تحت تأثیر زیباییهای شرق قرار دارد.
هوش مصنوعی: حرکت و ناز چشمان او، مانند جود و بخشش درخت چنار است، که از قدرت و عظمت او، کوهها به لرزه درمیآیند.
هوش مصنوعی: تار و پود لباس او از آتش ساخته شده و وجود اصلی او چون جوهری است که سرکش و برجسته است.
هوش مصنوعی: وقتی که خودِ انسان به هم نزدیک شود، نیروی زندگی فعال میشود و جریانی از حیات به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.