اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۸۴ - مسلمان گرچه بی خیل و سپاهی است مسلمان گرچه بی خیل و سپاهی است ضمیر او ضمیر پادشاهی است اگر او را مقامش باز بخشند جمال او جلال بی پناهی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به این نکته اشاره میکند که حتی اگر یک مسلمان بدون ارتش و یاری باشد، درون او قدرت و عظمت یک پادشاه نهفته است. اگر به او مقام و جایگاه بدهند، زیبایی و شکوه او نشاندهندهی قدرت در تنهایی است.
هوش مصنوعی: مسلمان، حتی اگر بدون گروه و نیروی نظامی باشد، در درون خود دارای روحیهای چون پادشاهان است.
هوش مصنوعی: اگر به او مقام و منزلتش را دوباره بدهند، زیباییاش و شکوهش ناشی از بیپناهیاش خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می صافی بیارای بت که صافی است
جهان از ماه تا آنجا که ماهی است
چو از کاخ آمدی بیرون بصحرا
کجا چشم افکنی دیبای شاهی است
بیا تا می خوریم و شاد باشیم
[...]
گر او را دعوی صاحب کلاهی است
مرا نیز از قصب سربند شاهی است
مقام علم دین در فر شاهی است
مرا در معنی این علم راهی است
نه هر فرقی سزای تاج شاهی است
نه هر سر لایق صاحب کلاهی است
ترا جای دگر آرامگاهی است
وز این سازندهتر آب و گیاهی است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.