شوق، شهباز محبت را پرست
در حریم انس جان را رهبر است
شوق، دار و خانه اهل بلاست
کلبه پر نور مستان خداست
شوق را گرچه بلند آمد مقام
نیست یکسان اندر او هر خاص و عام
دوستی بی شوق نپذیرد کمال
وانکه بی چوگان نشد گوی رجال
سالکان را در طریقت هر زمان
همتی بخشد خداوند جهان
گرچه هر دم عشق را جولان کنند
اشتیاق قرب را قربان کنند
در طلب یاد نهایت نارواست
زانکه مطلوب همه بی منتهاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.