گنجور

 
امیر حسینی هروی

رفت ادهم در یکی دیر کهن

راهبی دید آشنای این سخن

امتحان کردش که ای سرگشته مرد

پایبند این چنین جایت که کرد‌؟

گر در این دیر کهن منزل کنی

پوشش و خور از کجا حاصل کنی‌؟

راهبش گفت این سخن از من خطاست

از خدا پرس اینکه روزی‌ده خداست

بندگان سر بر خط فرمان نهند

پوشش و خورشان خداوندان دهند

این گره بگشا اگر پیوند تست

زانکه پنداری توکل بند تست

رهروی بر هر گلی صد خارکش

امتحان کردن خدا را نیست خوش

بنده باش و هرچه آید رد مکن

جز رضا دادن طریق خود مکن