بخش ۴۴ - باب نوزدهم در عزلت که تنها نشستنست و از غوغای خلایق باز رستن
بیا، ای در جهان مشهور گشته
بصدر انجمن مغرور گشته
بهر کس تا بکی هر جا نشینی؟
خدا یار تو، گر تنها نشینی
دویدی سالها در هر طریقی
نشستی عمرها با هر رفیقی
بچشم خویشتن صد عیب دیدی
بگوش خویش صد غیبت شنیدی
بمردم این همه آمیختن چیست؟
برای خود بلا انگیختن چیست؟
گریزان باش، تا عیبت ندانند
رفیقان تو در غیبت نمانند
گر این نام و نشان گردد گم از تو
تو از مردم خلاصی، مردم از تو
ز غم یعقوب و یوسف هر دو رستند
که روزی چند در خلوت نشستند
پدر در کلبه احزان درآمد
پسر در خلوت زندان درآمد
یکی آخر عزیز مصر گردید
یکی در چشم خود نوری دگر دید
چو می در شیشه گر خلوت گزینی
دل از گرد کدورت پاک بینی
چو گل در پرده گر خلوت پسندی
برون آیی و بر مردم بخندی
بخلوت گر روی، از روی تحقیق
بچوگانت در آید گوی توفیق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.