بخش ۱۰ - باب دویم در صدق که ظاهر را برنگ باطن نمودنست و در ظاهر و باطن یک رنگ بودن
بیا، ای صبح دولت را طلب گار
چو صبح اهل دولت صدق پیش آر
براه راست رو، تا می توان رفت
که می باید بجای راستان رفت
مرو کج، این حدیث راست بشنو
که بر یک جانب افتادست کجرو
کجان را ره نباشد در میانه
که تیر راست آید بر نشانه
الف بر آسمان، نون بر زمینست
ز کج تا راست فرق، آری، همینست
بهست از زلف کج آن قامت راست
بلی، هر کس بقد راست برپاست
همیشه راست کاران رستگارند
که غیر از راستی کاری ندارند
صفا می بارد از ترکان صادق
که قول و فعلشان آمد موافق
شود دل در حضور راستان جمع
حضور جمع باشد پرتو شمع
زبان آبدار سوسن تر
نماید از کجی شمشیر و خنجر
چو دم زد صبح کاذب از گواهی
کشید از دعوی خود رو سیاهی
تجلی کرد صبح صادق از طور
بیک دم کرد عالم را پر از نور
بلی، از صدق بهتر نیست کاری
اگر دم می زنی از صدق، باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.