دلم بسینه سوزان مشوش افتادست
دل از کجا؟ که درین خانه آتش افتادست
خوشیم با غم عشقت، که وقت او خوش باد!
چه خوش غمیست! که ما را باو خوش افتادست
صفای باده و رخسار ساده هوشم برد
شراب و ساقی ما هر دو بی غش افتادست
بخط و خال رخ آراستی و حیرانم
که این صحیفه بغایت منقش افتادست
گهی که بر سر عشاق راند ابرش ناز
کدام سر، که نه در پای ابرش افتادست؟
برسم تحفه کشم نقد عمر در پایش
ولی چه سود؟ که آن سرو سر کش افتادست
گرفت نور تجلی شب هلالی را
که روی خوب تو در جلوه مهوش افتادست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.