روز نوروزست، سرو گل عذار من کجاست؟
در چمن یاران همه جمعند یار من کجاست؟
مونسم جز آه و یارب نیست شبها تا بروز
آه و یارب! مونس شبهای تار من کجاست؟
گشته مردم، هر یکی، امروز، صید چابکی
چابک صید افگن مردم شکار من کجاست؟
نیست یک ساعت قرار این جان بی آرام را
یارب! آن آرام جان بی قرار من کجاست؟
سوخت از درد جدایی دل بامید وصال
مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟
روزگاری شد که دور افتاده ام، آخر بپرس
کان سیه روز پریشان روزگار من کجاست؟
بود عمری بر سر کویت هلالی خاک ره
رفت بر باد و نگفتی: خاکسار من کجاست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر در روز نوروز به جستجوی یار خود میپردازد و از حالتی غمانگیز و پر از عاطفه صحبت میکند. او در میان جمع دوستان، تنهاست و از دوری یار خود رنج میبرد. شاعر به یاد دلتنگیها و جداییها میافتد و از اینکه دلش هیچگاه آرامش ندارد، ابراز ناامیدی میکند. او با بیتابی از جستجوی یار خود سخن میگوید و گله میکند که چه روزهایی را از دست داده و اکنون از آنها دور شده است. در نهایت، او با حسرت به گذشته و عشقهای از دست رفته اشاره میکند.
هوش مصنوعی: نوروز است و زیبایی طبیعت به اوج رسیده، اما من همچنان در جستجوی چهره محبوبم هستم. در میان دوستان و یارانم همه جمع شدهاند، اما من از حضور یارم بیبهرهام.
هوش مصنوعی: در شبهای تار، تنها چیزی که همراه من است، آه و یارب است. من در دلتنگیها و تنهاییها به یاد مونس خود هستم و از غیبت او نالانم.
هوش مصنوعی: امروز هر کسی به نوعی در حال شکار و دستیابی به اهداف خود است. این در حالی است که من به دنبال چیز خاصی هستم که هنوز پیدا نکردهام.
هوش مصنوعی: یعنی این جان بیقرار من هیچگاه نتواند آرام بگیرد؛ ای خدا! آن کسی که برای من آرامش به ارمغان میآورد، کجا رفته است؟
هوش مصنوعی: دل من از درد جدایی میسوزد و با آرزوی رسیدن به محبوب، به دنبال تسکینی برای زخم خود میگردم. امیدوارم که مرهمی برای دلم پیدا شود.
هوش مصنوعی: زمانی به دور افتادهام و حالا کنجکاوم بدانم آن روزهای تاریک و پریشان من کجا رفتهاند؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی را در کنار کوی تو زندگی کردم، اما خاک پای تو به باد رفت و تو هیچ نگفتی: خاکسار من کجاست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز میدان است ترک شهسوار من کجاست
چشم هر کس بر رخ یاری ست یار من کجاست
عاشقان هر کس به روی یار خود خندان و خوش
من چنین غمگین چرایم غمگذار من کجاست
چند گردم بی قرار و صبر هر سوی اینچنین
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.