وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟
جان شیرین را بصد تلخی سپردم عاقبت
گر شکایت داشتی از ناله و درد سری
رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت
بر لب آمد جان و در دل حسرت تیغت بماند
تشنه لب جان دادم و آبی نخوردم عاقبت
بسکه آمد، چون قلم، بر فرق من تیغ جفا
نام خود از تخته هستی ستردم عاقبت
گشتم از خیل سگان او، بحمدالله، که من
در حساب مردمان خود را شمردم عاقبت
ای که میگویی: هلالی، حاصل عمر تو چیست؟
سالها جان کندم، از هجران بمردم عاقبت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و رنج ناشی از جدایی و فراق است. شاعر به طولانی بودن دورهی جدایی اشاره میکند و بیان میکند که زندگیاش را با تلخیهای فراوان گذرانده است. او از نالهها و دردهایی صحبت میکند که بر اثر دوری معشوقش به جانش رسیده و حتی در نهایت، جان شیرینش را فدای عشقش کرده است. در پایان، شاعر به این نتیجه میرسد که سالها به خاطر این فراق رنج کشیده و از دست رفته است.
هوش مصنوعی: آه! چه مدت طولانی است که در غم فراق تو به سر بردم. در نهایت، جان گرانبهای خود را با تلخیهای بسیاری از دست دادم.
هوش مصنوعی: اگر از ناله و دردسرت شکایت داشتی، من به راهت رفتم و در نهایت، دردسر را از نزد تو برداشتیم.
هوش مصنوعی: جانم در آستانه الفت با توست و در دلم حسرت تیری که به قلبم نشسته، مانده است. با لبهای تشنه جان دادم اما هیچگاه طعم آب را نچشیدم. در نهایت، این سرنوشت من شد.
هوش مصنوعی: به دلیل کثرت آسیبهایی که بر من وارد شده، مانند این است که بر سر من تیغ ظلم فرود آمده و در نهایت نام وجودم را از تختهای که به آن هستی میگویند، پاک کردم.
هوش مصنوعی: من از جمع سگهای او دور شدم و خدا را شکر که وقتی به حساب مردمان نگاه کردم، خود را در جمع آنها یافتم.
هوش مصنوعی: ای کسی که میپرسی هلالی، تو چه دستاوردی در طول عمرت داشتهای؟ من سالها زجر کشیدم و از دوری معشوق چنان رنج بردم که در نهایت جانم را از دست دادم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.