نظاره کن در آینه خود را، حبیب من
اما بشرط آنکه نگردی رقیب من
من از وطن جدا و دل من ز من جدا
آگاه نیست یار ز حال غریب من
زین سان که درد عشق توام ساخت ناتوان
مشکل زیم، اگر تو نباشی طبیب من
تا کی خورم غم و پی تسکین درد خویش
گویم بخود که: در ازل این شد نصیب من؟
آزرده شد هلالی و آن گل نگفت هیچ:
تا کی جفای خار کشد عندلیب من؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبوب خود توصیه میکند که در آینه به خود نگاه کند، اما شرط این است که به رقیب او تبدیل نشود. شاعر از جدایی از وطن و محبوب خود شکایت دارد و احساس تنهایی و غم میکند. او به شدت تحت تأثیر درد عشق قرار دارد و به سختیهای زندگی اشاره میکند. همچنین منتظر بهبود حالش از سوی محبوبش است و از درد و غمش سخن میگوید. در انتها، شاعر به زخمهایش اشاره میکند و از تحمل رنجهای خود مینالد.
هوش مصنوعی: عزیز من، به آینه نگاه کن و خودت را ببین، اما فقط در صورتی که بخواهی رقیب من نشوی.
هوش مصنوعی: من از سرزمین خود دور هستم و دلم از من دور شده. یارم از دلتنگی و وضعیت غمانگیز من خبر ندارد.
هوش مصنوعی: به گونهای که عشق تو مرا ضعیف و ناتوان کرده، اگر تو نباشی پزشک من، تحمل این درد برایم دشوار است.
هوش مصنوعی: چقدر باید از غم بخورم و برای آرامش دردهایم به خود بگویم که: این سرنوشت من از اول همین بود؟
هوش مصنوعی: هلالی ناراحت شد، اما آن گل هیچ نگفت: تا چه زمانی بلای خار به جان بلبل من خواهد بود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.