ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم
تو شمع بزم کسانی و من در آتش و آبم
مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادیست
تو راحت دگران شو، که من برای عذابم
بدیگران منشین و بجان من مزن آتش
مرا مسوز، که من خود بر آتش تو کبابم
اگر برای هلاک منست ناز و عتابت
بیا و قتل کن ایدون، که مستحق عتابم
سؤال بوسه نمودم، ولی تو لب نگشودی
سخن بعرض رسید و در انتظار جوابم
بگرد روی تو پروانه ام، که شمع مرادی
اگر تو روی بتابی، من از تو روی نتابم
بقدر خاک ره از من کسی حساب نگیرد
بکوی دوست، هلالی، ببین که: در چه حسابم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج خود به دلیل جدایی از معشوق سخن میگوید. او خود را در آتش عشق میبیند و به معشوقش میگوید که حضور او برای دیگران است، در حالی که او در عذاب است. شاعر به معشوقش میگوید که آسیب نبیند و خود را نسوزاند، زیرا او خودش در آتش عشق خواهد سوخت. شاعر از معشوقش درخواست میکند که اگر قرار است او را از بین ببرد، بیاید و این کار را انجام دهد. او همچنین به آرزوهایش اشاره میکند و میگوید که در انتظار پاسخی از معشوقش است. در نهایت، او محبت و علاقهاش به معشوق را بیان میکند و خود را به اندازه خاک ره او میداند.
هوش مصنوعی: از درد سینهام میسوزم و از اشکهایم خراب و ویران شدهام. تو روشنایی جشن دیگران هستی و من در آتش و سیلاب غم خود غوطهورم.
هوش مصنوعی: دوری تو برای من از هر شادیای بهتر است. تو با دیگران خوش باش، چون من از عذابی که تحمل میکنم، راضیام.
هوش مصنوعی: به دیگران بدی نکن و به من آسیب نرسان. آتش وجود مرا نسوزان، چون من خود در آتش تو سوختهام.
هوش مصنوعی: اگر قصد داری که مرا از پا درآوری، با ناز و خشم خود جلو بیای و این کار را انجام بده، چون شایستهی چنین برخوردی هستم.
هوش مصنوعی: از تو خواستم که بوسهای به من بدهی، اما تو لبهای خود را باز نکردی. من حرفی را مطرح کردم و اکنون در انتظار پاسخ تو هستم.
هوش مصنوعی: من به دور تو میچرخم مانند پروانهای که دور شمع میچرخد، زیرا اگر تو به من نوری ببخشی، من هرگز از تو رو نگردانم.
هوش مصنوعی: هیچکس نباید به اندازهی ذرهای از خاک راه من، من را مورد توجه و ارزیابی قرار دهد، چون تنها عشق به دوست برایم اهمیت دارد. هلالی، ببین که موقعیتم چگونه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برون نمی برد از فکر دوست عالم آبم
نقاب دولت بیدار نیست پرده خوابم
جگر گداز محیط است داغ تشنگی من
کلاه گوشه به دریا شکسته موج سرابم
به خوان چرخ نکردم دراز دست تهی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.