یار من، وه! که مرا یار نداند هرگز
قدر یاران وفادار نداند هرگز
خوش طبیبیست مسیحا دم و جان بخش ولی
چاره عاشق بیمار نداند هرگز
دردمندی، که چو من، تلخی هجران نچشید
لذت شربت دیدار نداند هرگز
ما کجا قدر تو دانیم؟ که یک موی ترا
هیچ کس قیمت و مقدار نداند هرگز
تا رخت هست کسی کی طرف گل بیند؟
مگر آنکس که گل از خار نداند هرگز
درد خود با تو چه گویم؟ که دل نازک تو
حال دلهای گرفتار نداند هرگز
از هلالی مطلب هوش، که آن مست خراب
شیوه مردم هشیار نداند هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.