گنجور

 
هلالی جغتایی

قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز

بیا و سایه فگن بر سرم، چو عمر دراز

ز گریه، بی تو، مرا بسته بود راه نظر

تو آمدی و نظر می کنم بروی تو باز

چراغ عشرت من مرد و بر تو ظاهر نیست

بیا، که پیش تو، روشن کنم بسوز و گداز

ز آسمان و زمین فارغیم، در ره عشق

درین سفر چه تفاوت کند نشیب و فراز؟

بروی زرد هلالی ز روی ناز مبین

که از جهان بتو آورده است روی نیاز