گنجور

 
هلالی جغتایی

آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگرید

طرف دامن بمیان بر زدنش را نگرید

خلعت حسن و کمر ترکش نازش بینید

عقد دستار بسر بر زدنش را نگرید

جانب گریه من چون نگرد از سر ناز

خنده بر جانب دیگر زدنش را نگرید

شوخ من مست شد و ساغر می زد بسرم

شوخی و مستی و ساغر زدنش را نگرید

ناگه آن شوخ درون آمد و سر زد همه را

مست در مجلس ما سر زدنش را نگرید

چون بدان قامت رعنا کند آهنگ چمن

طعنه بر سرو و صنوبر زدنش را نگرید

منکر آه جهان سوز هلالی مشوید

هر دم آتش بجهان در زدنش را نگرید