گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

تا سلسله زلف تو زنجیر جنون شد

وابستگی این دل دیوانه فزون شد

شرمنده شد از عکس جمالت مه و خورشید

وز عارض گل رنگ تو دل غنچه خون شد

خون شد دل من، دم بدم، از فرقت دلبر

زان رو ز ره دیده خونبار برون شد

آنجا، که صبا را گذری نیست، که گوید:

حال دل این خسته، بدلدار، که چون شد؟

هر چند قدت، راست، هلالی، چو الف بود

از بار غم دوست، بیک بار، چو نون شد