حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵ گر قدر به روستا نمی دارندم در مصر معظّمان خریدارندم تنها شده ام کنون درین غربتگاه یاران به دیار خویش بسیارندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات احساس تنهایی و غربت میکند. او بیان میکند که اگر در روستا به او اهمیت نمیدهند، در مصر (مکان دیگری) شخصیتهای مهم به او اهمیت میدهند. ولی اکنون در این غربت احساس تنهایی میکند زیرا دوستانش همه به دیار خود بازگشتهاند.
هوش مصنوعی: اگر در روستا به ارزش من پی نمیبرند، در مصر کسانی هستند که به من بها میدهند و ارزشم را میدانند.
هوش مصنوعی: اکنون در این مکان دورافتاده تنها هستم، اما در سرزمین خودم دوستان و آشنایان زیادی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر یک چندی به قلعه ای آرندم
اندر سمجی کنند و بسپارندم
شیرم که به دشت و بیشه نگذارندم
پیلم که به زنجیر گران دارندم
زلف و رخِ تو که قصدِ جان دارندم
در هر نفسی کار به جان آرندم
از سایهٔ زلفِ تو رخت چون بینم
کز سایه به آفتاب نگذارندم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.