یکی با کهنسال رنجورگفت
که دادی به میراث خور مال مفت
به صد عجز و زاری ز خواهندگان
دربغ آمدت قرص نانی از آن
ندادی پشیزی به مزدور خویش
نه بردن توانیش در گور خویش
نه خود خوردی و نه خوراندی به کس
نهادی و بر ناقه بستی جرس
به یک عمر بر زر زدی قفل و بند
کنون می گذاری که مردم برند
عجب دارم از کار و بار تو من
جدا کرده ای حصّهٔ خود کفن
ازین قسمت افتاده ای در وبال
که حسرت تو بردی و بیگانه مال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به کهنسالی رنجور میگوید که تمام مال و ثروتش را به دیگران داده و در عمرش هیچ چیزی برای خود نگه نداشته است. او در عذاب و زاری، حسرت میخورد که هیچ کمکی به مزدوران و نزدیکان نکرده و اکنون در آستانه مرگ، حسرت مال و ثروتی را میخورد که به بیگانگان داده است. شاعر از وضعیت این کهنسال تعجب میکند و به او میگوید که چگونه خود را از جهانی که در آن زنده است جدا کرده و پس از عمر طولانی، حالا در وبال حسرت و غم افتاده است.
هوش مصنوعی: یک شخص به فردی پیر و ناتوان گفت که تو چه ثروت بیزحمتی را به ارث بردی.
هوش مصنوعی: با تمام نالهها و درخواستهایی که از خواهانانت دارم، تنها یک تکه نان از تو خواستهام.
هوش مصنوعی: تو چیزی به مزدور خود ندادهای و او هم نمیتواند چیزی را به گور ببرد.
هوش مصنوعی: نه خود نوشیدی و نه به کسی نوشاندی، تنها بر شتری نشستی و ناقه صدایی را به گوش رساندی.
هوش مصنوعی: تو سالها برای جمعآوری ثروت و طلا زحمت کشیدی و همه جا را بسته و محافظت کردهای، اما حالا به راحتی میگذاری مردم از آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: من شگفتزدهام از اینکه تو چگونه از زندگیات جدا شدهای و سهم خود را تنها به کفن محدود کردهای.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو دچار مشکلی شدهای و این مشکل به خاطر حسرتخوردن بر چیزهایی است که از آنها دور افتادهای، در حالی که دیگران از آنها بهرهمند شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.