میازار تا می توانی کسی
که پرزورتر از تو دیدم بسی
برآورد گیتی از ایشان دمار
چریدند در مغزشان مور و مار
در آفاق دیدم بسی دیو و دد
که بنیادشان کند، بنیاد بد
چه یازی به بازو، چه نازی به چنگ؟
که فرداست در گردنت پالهنگ
چه بالی به خویش ای گیاه ضعیف؟
که فردا وزد تندباد خریف
گرفتم که گودرزی و گستهم
خورد استخوان تو را خاک هم
درخت نکو باش ای سربلند
چنان زی که در سایه ات خوش زیند
ترحم بر احوال افتاده کن
مشو در رهِ رهروان خار بن
نه دربند این ملک غدار باش
تو از نیکنامی جهاندار باش
جدا کن زهم، نیک و بد، مغز و پوست
مکافات هرکار دنبال اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.