چنین است فرمان که حق را نهان
نشاید نمودن ز فرماندهان
نماینده راه خیر و سلوک
ندارد نصیحت دریغ، از ملوک
که در خیر ایشان بود خیر خلق
نکو خواه خلق است، پاکیزه دلق
بیا ای شهنشاه شوکت فروش
فقیرانه بنشین و بگشای گوش
به اندرز من گوش بگشا، دمی
که بهتر دمی زنده، از عالمی
بود پندم افزایش هوش تو
کنم گوهر آویزه گوش تو
جوان بخت خواهد جهانت ستود
که در عصر آن پیر داننده بود
تو دانی که دنیاست ناپایدار
نباشد به ناپایدار اعتبار
به هر جا نهی پا درین خاکدان
بود فرق فرماندهان جهان
تن سروران لطافت سرشت
به راه تو امروز خاک است و خشت
بیفشان به این بی بقا دست رد
فلک بخشد امروز و فردا برد
به تسخیر جایی چرایی به رنج
که خاکش فروبرده، قارون و گنج
به نکبت سرا بسته ای دل چرا؟
فرورفته ای زنده در گل چرا؟
به مردی توانی گرفتن جهان
ولی مرگ می گیردت ناگهان
ز ابلیس آزاده جانی برَست
که غیر از خدا دل به چیزی نبست
به دنیا تو را تیز دندان آز
اجل در قفایت دهن کرده باز
چه بندی میان را به زرین کمر؟
که بستن ضرور است، بار سفر
پی این سفر برگ و سازی بیار
سرشکی ببار و نیازی بیار
چه می پرسی از گنج داران حساب؟
حساب خدا را چه گویی جواب؟
به آز و امل این چه دلبستگی ست
نجات و سعادت به وارستگی ست
شدی بندهٔ خاص فرج و شکم
شکم بنده باشد ز خربنده،کم
خدا بندگان از تو نالان به حق
دل مستمندان ز جور تو شق
شقاوت بلایی ست بی زینهار
مکن زینهار، این بلا را شعار
شعورت چه شد ای اسیر غرور؟
مگر از غروری، عدیم الشعور
شب عمر رفت و چنان خفته ای
ندیدی مگر خواب آشفته ای
تو دانی دگر، ما صلایی زدیم
گرانخواب را پشت پایی زدیم
حزین، از خروشت جهان می تپد
زمین می تپد، آسمان می تپد
سعادت کسی را کند رهبری
که آموزد ازگفته ات سروری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان نکات اخلاقی و تربیتی پیرامون رهبری و حاکمان میپردازد. شاعر به شاه توصیه میکند که حقایق را پنهان نکند و به راههای خیر و سلوک توجه کند. او بر اهمیت نصیحت و خیرخواهی برای خلق تأکید دارد و به شاه میگوید که دنیا ناپایدار است و به این دنیا اعتبار نباید داد. او هشداری درباره مرگ و ناپایداری زندگی میدهد و بر لزوم آزادگی از دنیا و خواستههای دنیوی تأکید میکند. در نهایت، شاعر با نگاهی کنایهآمیز به غرور و غفلت حاکمان، آنها را به بیداری و توجه به حال مردم دعوت میکند. این شعر دعوتی به نیکویی، از خودگذشتگی و توجه به سعادت عمومی است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خداوند فرمان داده است که حق و حقیقت نباید از افرادی که در مقام رهبری و فرماندهی قرار دارند، پنهان بماند.
هوش مصنوعی: کسی که به راه درست و سیر و سلوک نمیپردازد، نصیحت و راهنمایی از سلطنت طلبان دریغ است.
هوش مصنوعی: نوعی از خوبی که برای دیگران مثبت است، به خوبی همگان برمیگردد و در اصل قابلیت تشویق کردن دیگران به نیکی را دارد. این خوبی باید خالص و بیآلایش باشد.
هوش مصنوعی: بیا ای پادشاه بزرگ، با تمام عظمتت، به صورت ساده و humble۴ بنشین و به حرفها گوش کن.
هوش مصنوعی: به نصیحت من توجه کن، زیرا هر لحظه که در شادی و خوشی سپری میشود، از تمام دنیا باارزشتر است.
هوش مصنوعی: من قصد دارم با نصیحتهایم، برای تو هوش و فهم بیشتری به ارمغان بیاورم، مانند جواهری که به گوش تو آویخته شده باشد.
هوش مصنوعی: در زمان حیات آن مرد دانا، جوانی که خوشبخت باشد، به خاطر جهانش ستوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: میدانی که دنیا ثبات ندارد، پس برای چیزهای نامطمئن ارزش قائل نشو.
هوش مصنوعی: هر کجا که قدم بگذاری در این سرزمین، تفاوتی در مقام و جایگاه رهبران دنیا وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: امروز وجود بزرگان و سروران به یاد تو به چیزی ساده و معمولی تبدیل شده است و از لطافت و مقامشان چیزی نمانده است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زندگی ناپایدار و بیثباتی آن دارد. با توجه به این مفهوم، میتوان گفت که باید از لحظهها بهرهبرداری کرد و شاید اشاره به این باشد که امروز و فردا به ما چیزی نمیبخشند و باید از فرصتها استفاده کرد. در واقع، زندگی و شرایط آن دائماً در حال تغییر است و ما هیچ تضمینی برای فردا نداریم. بنابراین، ارزش لحظههای حال را باید بیشتر بدانیم.
هوش مصنوعی: چرا باید به دنبال جایی باشیم که در نهایت آدمی همچون قارون با تمام ثروتش، زیر خاک مدفون میشود و هیچچیز از او باقی نمیماند؟
هوش مصنوعی: چرا دل خود را به زندگی ناامیدانه محدود کردهای؟ چرا در مشکلات و موانع غرق شدهای و قادر به حرکت نیستی؟
هوش مصنوعی: میتوانی با قدرت و تواناییات دنیا را به دست بگیری، اما ناگهان مرگ ناامیدکننده تو را خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: از ابلیس(شیطان) کسی آزاد و رها شد که قلبش را به غیر از خدا به هیچ چیز دیگری نداد.
هوش مصنوعی: در دنیا، زمانه به سرعت در حال گذر است و مرگ همواره در کمین است، آماده است تا به تو حمله کند.
هوش مصنوعی: چرا در میان سفر خود، کمربندی از طلا ببندم؟ چون بستن کمربند ضروری است، بار سفر را باید تحمل کرد.
هوش مصنوعی: در این سفر، برگی و سازی بیاور، اشکی بریز و نیازی را به همراه داشته باش.
هوش مصنوعی: چرا از ثروتمندان حساب و کتاب میکنی؟ درباره حساب و کتاب خدا چگونه میتوانی صحبت کنی؟
هوش مصنوعی: اینکه انسان به آرزوها و امیدهای دنیوی دل ببندد، چه ارتباطی با نجات و خوشبختی دارد؟ خوشبختی واقعی در آزادگی و رهایی از این وابستگیهاست.
هوش مصنوعی: اگر به بندگی خاص فرج درآیی، شکم تو باید کم باشد، مانند بندهای که از میوههای شیرین بهرهمند است.
هوش مصنوعی: خدا، بندگان تو به حق از ظلم تو شکایت دارند و دلهای مستمندان به خاطر ستم تو شکسته است.
هوش مصنوعی: رنج و سختی بدون هیچ پناهی است، پس مواظب باش که از آن دوری کنی؛ زیرا این مشکل خود به خود ایجاد میشود و باید به آن توجه کرد.
هوش مصنوعی: ای انسان مغرور، شعور و درک تو کجا رفته است؟ آیا از شدت غرور، احساس و شعور خود را از دست دادهای؟
هوش مصنوعی: شب عمر به پایان رسید و تو هیچگاه خواب عمیق و آرامی ندیدی، مگر اینکه خوابهایی پریشان و بیقراری را تجربه کرده باشی.
هوش مصنوعی: تو میدانی که ما در زمان دشواری، کار بزرگی کردیم و باعث شدیم که مشکلات به راحتی پشت سر گذاشته شوند.
هوش مصنوعی: صدا و ناله تو به قدری رساست که باعث لرزش و تپش زمین و آسمان میشود.
هوش مصنوعی: سعادت فردی به کسی بستگی دارد که از کلام و آموزههای او یاد بگیرد و به راهنماییهایش عمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.