شنیدستم از راوی باستان
که سلطان عادل انوشیروان
گذر کرد روزی به دهقان پیر
که هر موی او بود چون جوی شیر
به صورت کمان بود آن خسته حال
که می کشت با قامت خم، نهال
عجب ماند سلطان با رای و هوش
ز پیر امل پرور سخت کوش
عنان تکاور کشید از نورد
پی آزمون جهان دیده مرد
حکیمانه پرسید ازو کاین نهال
ثمر می رساند پس از چند سال؟
جهان دیده گفتا جهان دار را
که خواهد ثمر، سال بسیار را
جهان دار گفتش خِهی حرص و آز
که طی کرده ای راه عمر دراز
هنوزت درین تنگنای محل
فراخ است، میدان طول اَمَل
تبسم کنان، پیر روشن روان
به پاسخ چنین گفت کای نکته دان
نیم بند فرمان آز و اَمَل
که دل می خراشم به ذوق عمل
به یک عمر درکشتزار جهان
نخوردیم جز کشتهٔ دیگران
کنونم، مکافات را کار بند
بکاریم تا دیگران برخورند
جهان دار گفتش زِه ای زنده پیر
مرا زنده کردی به این خوش صفیر
چو کان خرد دید در پیکرش
ببخشید یک پیل بالازرش
چو احسان شه دید پیر نژند
بخندید کای شاه فیروزمند
بدین چستی و چابکی از نهال
ثمر یافتم، دولت بی همال
به این زودی ای خسرو کامکار
کدامین نهال است کآید به بار؟
شه این نکته بشنید و چون گل شکفت
دو چندان زرش داد و بدرود گفت
حزین، از دل و دست فرسوده کار
مکافات نیکان چه داری بیار
تو را جز سخن گفتن نغز نیست
ز کردار جز خامه در دست چیست؟
سر خامه ات آسمان سای باد
کلامت به دلها پذیرای باد
نپیچیده تا پنجه ات روزگار
به دلها نهال نوایی بکار
نگویی که باقی ست فرصت هنوز
چه دانی که بیند شبت روی روز؟
چو مرغ سحرخوان نوایی بزن
به این خفته شکلان صلایی بزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی حکایت ملاقات انوشیروان، سلطان عادل، با یک دهقان پیر است. سلطان تحت تأثیر کار و تلاش دهقان قرار میگیرد که با وجود شرایط سخت، درختی میکارد و به آیندهی ثمره آن امیدوار است. دهقان با حکمتش به سلطان میگوید که تلاش او برای به بار نشاندن درخت، نه تنها برای خودش، بلکه به نفع دیگران نیز است.
سلطان از سخنان دهقان که به انسانیت و نیکی اشاره دارد، شگفتزده میشود و به او پاداش میدهد. دهقان در پاسخ میگوید که هدف او از کار در دنیا، بیثمر نشستن برای دیگران بوده و او اکنون به این کار اهتمام دارد. شعر به تأملات فلسفی در مورد زندگی، نیکی و پاداش آن میپردازد و تأکید دارد که انسان باید کوشش کند و برای آیندهای بهتر تلاش کند. در انتها دهقان به سلطان یادآوری میکند که فرصتهای زندگی محدود هستند و باید از آنها بهره برد.
هوش مصنوعی: روایتی دارم از گذشته که میگوید انوشیروان، پادشاهی نیکو و عادل بوده است.
هوش مصنوعی: روزی، فردی به یک کشاورز سالخورده برخورد کرد. موهای او به اندازه جوی شیر سفید و زیبا بود.
هوش مصنوعی: زن جوانی با چهرهای زیبا و کمان مانند و اندامی خمیده، در حال قدم زدن است و از چهرهاش حس خستگی و بیحالی نمایان است، اما همچنان به آرامی و لطافت درختی را میکارد.
هوش مصنوعی: عجب که سلطان با تدبیر و هوش خود، از تلاش و زحمتی که پیران و افراد سختکوش کشیدهاند، غافل مانده است.
هوش مصنوعی: با قدرت و شجاعت، رهبری را به دست گرفت و به میدان چالش و آزمایش رفت، زیرا مردی بوده که در زیر آسمان تجربیات فراوانی کسب کرده است.
هوش مصنوعی: حکیم از او پرسید که این درخت بعد از چند سال میوه میدهد؟
هوش مصنوعی: دنیا به من گفت که کسی که میخواهد نتیجه بگیرد، باید صبر کند و تلاش کند، حتی اگر سالها طول بکشد.
هوش مصنوعی: جهان به او گفت که چقدر حرص و طمع داری، در حالی که سالهای زیادی را در زندگی سپری کردهای.
هوش مصنوعی: هنوز در این شرایط سخت، امید و فرصتهای بیشتری برای تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: پیر با چهرهای خندانی به این سؤال پاسخ داد ای اهل نکتهسنجی.
هوش مصنوعی: نیمه نگاهی به آرزوها و خواستهها دارم که دل را میخراشد و شوق عمل را در من برمیانگیزد.
هوش مصنوعی: در طول زندگیام در دنیای بزرگ، هیچ چیزی به دست نیاوردم جز این که خود را فدای دیگران کردهام.
هوش مصنوعی: اکنون باید عواقب کارهایمان را به دیگران تحمیل کنیم تا آنها نیز عذاب آن را تجربه کنند.
هوش مصنوعی: جهان دار به او گفت: ای زنده، با نوا و صدای خوشت، تو به من زندگی دوباره بخشیدی.
هوش مصنوعی: وقتی خرد و درایت در وجود او نمایان شد، او یک فیل بزرگ را به او بخشید.
هوش مصنوعی: وقتی پیر نژند، لطف و نیکوئی شاه را دید، لبخند زد و گفت: ای شاه پیروز و موفق!
هوش مصنوعی: به خاطر این سرعت و توانایی، از درخت جوانی بهرهمند شدم که خوشبختی و موفقیت بینظیری را برایم به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: ای خسرو کامکار، به این زودی کدام نهال است که به ثمر میرسد؟
هوش مصنوعی: شاه این سخن را شنید و مانند گلی که شکوفا میشود، شادیاش دوچندان شد و از آنجا خداحافظی کرد.
هوش مصنوعی: ای حزین، از دل و دست خستهات انتظار پاداش نیکوکاران را نداشته باش.
هوش مصنوعی: تو تنها با صحبتهای زیبا شناخته میشوی و از کارهایت تنها قلمی در دستت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: قلم تو مانند آسمان وسیع است و کلماتت به قلبها نفوذ میکند و پذیرای احساسات و تفکرات گوناگون است.
هوش مصنوعی: روزگار در دلها هنوز چیزی نکارده، پس تا زمانی که درختت به بار نشسته، نباید به شاخ و برگ آن بپیچی.
هوش مصنوعی: به تو نمیگویم که هنوز فرصت زیادی باقی مانده، اما چه میدانی که شاید شب تو زودتر از آنچه فکر میکنی به پایان برسد و روزی تازه آغاز شود؟
هوش مصنوعی: مثل پرنده سحر، آواز خوشی سر بده و به این خوابزدهها بگو، بیدار شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.