گنجور

 
حزین لاهیجی

عتاب تلخ او شیرین کن جانهاست، مستان را

نهان در پستهٔ او شکرستانهاست مستان را

فزون از شانه، دارد سینه من چاک رسوایی

چوگل در جیب عریانی، گریبانهاست مستان را