گنجور

 
حزین لاهیجی

صبح است و عزم کوی خرابات کرده‌ای

ای پیر خانقاه، کرامات کرده‌ای

گر، دیده‌ات به ساقی و رویت به ساغر است

ایمن نشین، که پشت به آفات کرده‌ای