گنجور

 
حزین لاهیجی

سیاهی را، به اشک از دیدهٔ خود کام می شوبم

رخش را کعبه دانم، جامهٔ احرام می شویم

به خون توبه، زهد خشک، آلوده ست دامان را

ردای خانقاهی در می گلفام می شویم

نیاز دل، غرور ناز او را سرگران دارد

نگاه از چشم می دزدم، ز لب پیغام می شویم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
صائب تبریزی

به اشک از اطلس افلاک داغ شام می شویم

به نور دل، سیاهی از رخ ایام می شویم

ز خاموشی بهاری در دل خود چون صدف دارم

که در دریای تلخ از آب شیرین کام می شویم

لباس کعبه شد از داغ عصیان پرده های دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه