گنجور

 
حزین لاهیجی

قاصد سخنی از لب یارم نرسانید

ته جرعه شرابی، به خمارم نرسانید

دل داشت به حیرانی، ازبن بیشتر امّید

آواره ز خود کرد و به یارم نرسانید