ز بیمهریّ او، داغم چراغ مردهای دارد
گل حسرتکشی، نه خوردهای، نه بردهای دارد
نه تنها صرصر فریاد من، شوریده صحرا را
چو دریا چشم پرشورم، نمکپروردهای دارد
به خاک من گذر کن، تا ببینی لالهزاری را
مزار خشک زاهد، سبزهٔ پژمردهای دارد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ز بیمهریّ او، داغم چراغ مردهای دارد
گل حسرتکشی، نه خوردهای، نه بردهای دارد
نه تنها صرصر فریاد من، شوریده صحرا را
چو دریا چشم پرشورم، نمکپروردهای دارد
به خاک من گذر کن، تا ببینی لالهزاری را
مزار خشک زاهد، سبزهٔ پژمردهای دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها از داغ و اندوهی که ناشی از بیمحبتی معشوق است صحبت میکند. او به تصویر کشیدن احساسات خود پرداخته و به ناتوانی در فراموشی اشاره میکند. غم و ناکامی او باعث شده که دلش مانند چراغی خاموش شود. همچنین به لطافت و زیباییهای از دست رفته اشاره میکند و از زمین بیحالی که یادآور مرگ و پژمردگی است، سخن میگوید. در نهایت، شاعر از بیعلاقگی و کمبود سرزندگی در دنیای خود شاکی است.
هوش مصنوعی: از بیمحبتی او، من دلشکستهام. مانند چراغی که خاموش شده و تنها حسرتی بر دل دارم، نه از خوشی چیزی چشیدهام و نه از آنچه میخواستم به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: نه تنها دلی که پر از عشق و هیجان است، صدای من را میشنود، بلکه دریا نیز که پر از احساسات و موجهاست، در دلش نوری از شوری و فراق دارد.
هوش مصنوعی: به زمین من بیا و ببین که در اینجا، در کنار قبری که متعلق به یک زاهد است، دشت پر از لالهای وجود دارد و چمن آن پژمرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.