شمارهٔ ۹۰۹
ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ای
رقم به خون من ای نازنین جوان زده ای
کنون نهی ز قفس منتم به آزادی
که آتشم به خس و خار آشیان زده ای
تهی کنار دو عالم ز دین و دل گردد
ز طرزِ دامنِ نازی که بر میان زده ای
حنای پای تو خونم نشد، گناهم چیست؟
که پا به بخت من ای شوخ سرگران زده ای
شب فراق و وصالم چو شمع یکسان است
کنون که از تب و تاب، آتشم به جان زده ای
هلال من شفق از خون خویشتن دارد
به دل خدنگم از ابروی شخ کمان زده ای
به گاه نکته، حزین از لبت شکر ریزد
ز بوسه ای که بر آن خاک آستان زده ای
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...