ای آنکه غم هجرکشیدن نتوانی
ترسم که رخش بینی و دیدن نتوانی
سخت است گرفتاری و آوارگی ای دل
وحشت نگذاری و رمیدن نتوانی
بسمل شدی از هجر و به جایی نرسیدی
از ضعف چنانی که تپیدن نتوانی
در دام غم ای مرغ پر و بال شکسته
آرام نداری و پریدن نتوانی
بی پرده گرفتم ز درت یار در آمد
ای دیدهٔ حیرت زده دیدن نتوانی
محروم نیی گرچه حزین از می وصلش
لب بر لب جامی و چشیدن نتوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و غم ناشی از جدایی و هجران میپردازد. او به مخاطب میگوید که اگر نتواند غم جدایی را تحمل کند، ممکن است شاهد زیباییها باشد اما نتواند آنها را ببیند. احساس آوارگی و ترس از تنها ماندن به او فشار میآورد و به او میگوید که از شدت غم، حتی توانایی تپش دل و پرواز را ندارد. او از دریای غم نمیتواند بیرون بیاید و به حالتی ناتوان و عاجز دچار شده است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که حتی اگر از شراب وصال محبوب محروم باشد، نمیتواند طعم آن را بچشد و از آن لذت ببرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که نمیتوانی غم دوری را تحمل کنی، میترسم وقتی چهرهاش را ببینی نتوانی او را درک کنی و با او ارتباط برقرار کنی.
هوش مصنوعی: درد و رنج و بیپناہی بسیار سخت است، اما ای دل، نباید از آن ترسیدی و نمیتوانی فرار کنی.
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی، به شدت دچار درد و رنج شدهای و به جایی نرسیدهای تا جایی که حتی نمیتوانی ضربان قلبت را احساس کنی.
هوش مصنوعی: در غم و اندوه گرفتار شدهای و به خاطر نداشتن آرامش، حتی نمیتوانی پرواز کنی و از این وضعیت خارج شوی.
هوش مصنوعی: بدون حجاب و پوشش، دوست از در تو وارد شد. ای چشمان شگفتزده، نمیتوانی او را ببینی.
هوش مصنوعی: اگرچه از عشق او محرومی و دلگیر، اما از جام وصالش بر لب داری و نمیتونی طعمش رو بچشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.