جانا میاموز، فارغ نشستن
باید دلی را از غمزه خستن
بگذار ربزد آزادی اش خون
صیدی که آموخت از دام جستن
در وادی عشق گام نخست است
از جان گذشتن، از جسم رستن
چون سبحه گیرم بر کف؟ که ننگ است
آلودگان را، زنار بستن
در راه عشقت کار حزین است
از خویش رفتن بیخود نشستن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.