گنجور

 
حزین لاهیجی

غافل دمی از جذبهٔ صیّاد نگردیم

هر چند قفس بشکند آزاد نگردیم

تا رخت به دریا نکشد قافله ما

خاموش چو سیلاب ز فریاد نگردیم

کام دل ما بسته به کام دل یار است

آزرده دل از ناوک بیداد نگردیم

خون درتن ما بی خبر از مستی چشمی ست

آگه ز رگ نشتر فولاد نگردیم

سر را ننماییم دریغ از ره دشمن

گر شمع شویم از گذر باد نگردیم

داریم حزین از همه سو، جانب دشمن

هرگز به شکست دگری شاد نگردیم