شمارهٔ ۶۲
زهی از خار خارت شعله در جان، گلستانها را
ز لعلت، مهر خاموشی به لب، سوسن زبانها را
بهار عارضت هر گوشه، صد بی خانمان دارد
زدند آتش ز شوقت، عندلیبان آشیانها را
نه در کنعان نه در بازار مصرت می توان دیدن
بیابان گرد حیرت کرده شوقت، کاروانها را
ندارد مطربی حاجت، سماع ما سبکباران
به شور آرد نسیم آشنایی، نیستان ها را
اگر داری دل سختی، محبت نرم می سازد
نهنگ عشق دردم میگدازد استخوان ها را
به کویت جذبهٔ شوق مرا، رهبر نمی باید
برافکن پرده از عارض، یقین گردان گمان ها را
نهنگ عشق، دردم می گدازد استخوانها را
شتابم در فلاخن می نهد، سنگ نشانها را
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...