شمارهٔ ۶۰۱
یک مشت سفله مانده بجا از کرام خلق
ننگ است در زمانه زبان را ز نام خلق
چون زهر جانگزای، گلوگیر می شود
نتون زلال خضر کشیدن ز جام خلق
امروز در لباس کمالند ناقصان
پوشیده ناتمامی خود را، تمام خلق
تعظیم گاو و خرکه به مردم حرام بود
اکنون فریضه گشته به ما، احترام خلق
نزدیک من چو طعن سنان است جان گسل
زینسان که دور شد ز مسلمان سلام خلق
درگوش جزر و مد نظرها هزار پاست
آزرده است بس که صماخ از کلام خلق
عاقل گریزد از دهن اژدها حزین
هش دار تا که مفت نیفتی به دام خلق
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...