زندگی در جمع سامان رفت، حیف
صبح در خواب پریشان رفت، حیف
دانه اشکی نیفشاندیم ما
عمر چون سیل بهاران رفت، حیف
نور جان در ظلمت آباد بدن
چون چراغ زیر دامان رفت، حیف
از بیابان رفت تا مجنون ما
شوخی از چشم غزالان رفت، حیف
می شدی بتخانه ها تعمیر کرد
مشت خاک ما به جولان رفت، حیف
شیشه ها شد از می روشن تهی
نور چشم می پرستان رفت، حیف
دل به امیدی درین وحشت سرا
از پی آهو نگاهان رفت، حیف
دیدهٔ عبرت نمالیدیم ما
عمر در غفلت به پایان رفت حیف
بوی عشق از جیب جانی برنخاست
زین سفال کهنه، ریحان رفت، حیف
ناله ی عاشق نمی آید به گوش
از چمن مرغ خوش الحان رفت، حیف
اول شب از گداز دل حزین
شمع بزم ما به پایان رفت، حیف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس اندوه و ناکامی در زندگی اشاره دارد. شاعر از دست رفتن لحظات ارزشمند و محبتها میگوید و از ناتوانی در ابراز عشق و احساساتش احساس تأسف میکند. او به غفلت از گذر زمان، عدم توجه به زیباییها و به پایان رسیدن شادمانیها اشاره میکند. در نهایت، شعر به نوعی غم و حسرت برمیگردد که از ناشناختهها و از دست دادن عشق و شور زندگی ناشی میشود.
هوش مصنوعی: زندگی در کنار دیگران به خوبی گذشت، اما افسوس که صبح زود در خواب و بیخبر از گذر زمان گذشت. افسوس!
هوش مصنوعی: ما هیچ اشکی نریختیم، چون عمر ما مانند سیل بهاری گذشت و افسوس که اینگونه از دست رفت.
هوش مصنوعی: نور جان در تاریکی بدن مانند چراغی است که زیر دامن قرار گرفته و در حال محو شدن است. این وضع بسیار تاسفبار است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به داستان مجنون و لیلی وجود دارد. شخصیت مجنون از بیابان به جستجوی عشق خود میرود و در این راه متوجه زیبایی چشمهای غزالان میشود. او به وضوح احساساتی از عشق و زیبایی را تجربه میکند، اما حسرت و افسوس او را در بر میگیرد. در واقع، او به خاطر دوری از محبوبش و زیباییهای دیگران احساس تاسف میکند.
هوش مصنوعی: میتوانستی مکانهایی را که پر از زیبایی و هنر بودند، بازسازی کنی و زندگی جدیدی به آنها ببخشی، اما افسوس که تنها مغز متفکر ما در دست هوا و هوس بود و به بیراهه رفت.
هوش مصنوعی: شراب روشن در شیشهها کم شد و نور چشمان دوستداران آن به تدریج و به حق رفت و افسوس.
هوش مصنوعی: دل به امیدی در این محیط ناامن و ترسناک به دنبال آهو رفت، اما این حرکت بیهوده و افسوسبرانگیز بود.
هوش مصنوعی: ما هرگز از عبرتگرفتن عبرت نکردیم و عمر ما در بیخبری و غفلت گذشت، چه حیف!
هوش مصنوعی: عطر عشق از وجود کسی که در دلش حسرتها در آن جیب قدیمی وجود دارد، بهشتی شده است. متأسفانه، گلها و زیباییها در این دنیای کهنه به دست نمیآیند.
هوش مصنوعی: صدای نالهی عاشق دیگر به گوش نمیرسد؛ چون مرغ خوشصدای چمن رفته است، که افسوس!
هوش مصنوعی: در آغاز شب، از شدت درد دل غمگین، شمع مهمانی ما خاموش شد، چه حیف که این چنین زود به پایان رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.