رخ برفروختی، زدی آتش به جان شمع
گل کرد در حضور تو، سوز نهان شمع
پروانه را به خلوت آغوش می کشد
نازم به گرمی دل نامهربان شمع
کی روشناس مجلس روحانیون شود
تا جسم تیره را، نگدازد روان شمع؟
عاشق ز بیم قتل، هراسان نمی شود
هرگز کسی نکرد به تیغ امتحان شمع
دارد نگاه حسرتی از چشم خونفشان
حاجت به عرض شوق ندارد زبان شمع
یک التفات گرم نمودی و سوختم
پروانه بیش از این نبود میهمان شمع
تا صبح مجلس از من و پروانه گرم بود
می سوخت از حکایت هجران زبان شمع
بی چاک شام زلف، که عمرش دراز باد
رحمی نکرده بر مژه خونفشان شمع
شرح حکایت شب هجران کند تمام
گر مهر خامشی نزنی بر زبان شمع
شیب و شباب ما نتوان یافتن حزین
یکسان گذشت فصل بهار و خزان شمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توضیح احساسات عاشقانه و تنهایی شاعر میپردازد. شاعر با استفاده از نماد شمع و پروانه، از عشق و عاطفهی خود سخن میگوید؛ شمع نماد عشق است که در کنار پروانه، نمایانگر جاذبهای پرخطر و سوزان است. غم و حسرت شاعر از جدایی و هجران را به تصویر میکشد و ابراز میکند که عشق میتواند او را بسوزاند، اما با این حال زیبایی و گرمی آن را ستایش میکند. شاعر همچنین به ناپایداری زندگی و گذر زمان اشاره میکند و میگوید که زندگی مانند فصلها، به سرعت تغییر میکند و هیچ چیز دائمی نیست. در نهایت، غم و عشق در کنار هم، مفهوم اصلی شعر را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبایت را نشان دادی و با آن آتش به دل شمع افکندی، شمعی که در حضورت حتی با سوز درونش هم گل کرده است.
هوش مصنوعی: پروانه به آرامی به آغوش شمع میرود، در حالی که دل سرد و بیرحم شمع به گرمی او را جذب میکند.
هوش مصنوعی: کیست که بتواند در مجلس روحانیون روشنفکری کند و جان شمعی نیست که جسم تیره را نورانی کند؟
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر ترس از کشته شدن هرگز نباید از عشق و آزمونهای سخت فرار کند، زیرا هیچکس شمع را با تیغ آزمایش نمیکند.
هوش مصنوعی: چشمانی پر از اشک و حسرت دارد، و دیگر نیازی به بیان شوق نیست، چون شمعی که در این حال است.
هوش مصنوعی: با یک نگاه محبتآمیز تو، به شدت مشتعل شدم، من مانند پروانهای بودم که بیشتر از این نمیتوانستم در کنار شمع بمانم.
هوش مصنوعی: تا صبح، مجلس ما با گفتوگوهای من و پروانه پرخوشی و نشاط بود. شمع، از داستان جدایی ما میسوخت و این غم را در زبانش حس میکرد.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و نازکی زلفها و مژههای معشوق اشاره دارد. شاعر با اشاره به زلفهای بیچاک و طول عمرش، به نرمی و لطافت نشان میدهد که شمعی در کنار این زیبایی در حال ذوب شدن است و مژههایش مانند اشک، خونین و پر از غم است. این ترکیب تصویری از عشق و درد را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر خاموشی را از زبان شمع برنکنی، داستان درد و جدایی را کامل روایت میکند.
هوش مصنوعی: ما در جوانی و نشاط نمیتوانیم مانند گذشته باشیم، همچنان که نمیتوانیم گذر فصل بهار و پاییز را یکسان احساس کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.