خمارین نرگسش، می در رگ خمّار نگذارد
نگاه مست او در انجمن هشیار نگذارد
اگر این است، در هر گوشه دست اندازی زلفش
به زاهد سبحه و با برهمن زنّار نگذارد
ز بس حیرت فزا افتاده نخل جلوه زیب او
روانی را به آب، آن سرو خوشرفتار نگذارد
چرا بار دل نازک کنم ناز طبیبان را؟
که آن لعل مسیحا دم مرا بیمار نگذارد
نمی گردد از آن ناوک فکن هرگز دلم راضی
به آن زخمی که لب را بر لب سوفار نگذارد
جهان از فیض رنگین جلوه او شد گلستانی
به گلشن خار بی گل، آن گل بی خار نگذارد
در آن محفل که بند از گریهٔ مستانه بردارم
به شمع انجمن مژگان آتشبار نگذارد
به این آشفته حالی هر کجا راه سخن یابم
دلم پیچیده مضمونی، به زلف یار نگذارد
درین وادی به سامان جنون چون بید می لرزم
مبادا گرم رفتاری به پایم خار نگذارد
کنار دایه سازد طفل شبنم دامن گل را
چنین کز خواب غفلت دیده بیدار نگذارد
شراب عشق را پیمانه گر داغ جنون باشد
سرم را در خمار این ساغر سرشار نگذارد
اگر کاه ضعیفم کوه طاقت در بغل دارم
ز سستی غیرت من، پشت بر دیوار نگذارد
به صحرای جنون هم، خوش نشین سایهٔ آهم
مرا در آفتاب، این ابر دامن دار نگذارد
گره وا می شود گر ناخن مشکل گشا باشد
به ما تیغ تو کار زندگی دشوار نگذارد
نمی نالم ز درد هجرت امّا این قدر گویم
که غم زین بیشتر بر ناتوانان بار نگذارد
حزین از آب حیوان سخن باقیست نام من
چو مرگ از زندگانی در جهان آثار نگذارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف عشق و احساساتی که از آن ناشی میشود، میپردازد. او از تاثیر عمیق نرگس و نگاه مست معشوق بر دل و جان خود سخن میگوید و میگوید که این عشق و زیبایی او را از هر درد و غمی، بجز عشق، رنجیده میکند. زلف معشوق مانعی برای نزدیکی به زاهد و برهمن و همچنین برای آرامش او میشود. شاعر همچنین به زیباییهای طبیعت اشاره میکند و بیان میکند که عشق باعث گلستان شدن جهان میشود. در نهایت، او از ناتوانی در برابر مشکلات و غمهای هجرت سخن میگوید و با ناامیدی از آثار زندگی و مرگ صحبت میکند. غزل به طور کلی به ابراز عشق، جنون ناشی از آن و تاثیرات شگرفی که بر زندگی انسان میگذارد، میپردازد.
هوش مصنوعی: نگاه شاداب و مست او به گونهای است که کسی نمیتواند در جمع هشیار بماند و تحت تاثیر جذابیت او قرار نمیگیرد. نرگسهای خمار او همچون میخمار دیوانگی به رگوں میرسد و فرد را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: اگر این طور باشد، در هر جا که میرویم، زلف او به قدری جذاب است که حتی عابد و زاهد و کسانی که خود را به دین و دیانت میسپارند، نمیتوانند از آن چشم بپوشند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبهاش، نخل در حیرت و شگفتی است و به شکلی که او جلوهگر شده، آن سرو خوشرفتار اجازه نمیدهد که روانی با آب در برخورد باشد.
هوش مصنوعی: چرا باید دل خود را به خاطر محبت و توجه پزشکان نرم کنم؟ چون آن سنگینترین دردها و مشکلات من را درمان نمیدهد.
هوش مصنوعی: دل من هرگز راضی نمیشود به زخمی که ناشی از تیر ناوک باشد، زیرا این زخم حتی لب را بر لب زمین هم نمیگذارد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر زیبایی و لطف او مانند یک گلستان پر از گل شده است، اما گلزار بدون خار نمیتواند وجود داشته باشد و هیچ گلی بدون خار نمیتواند زندگی کند.
هوش مصنوعی: در آن جمعی که میخواهم از شوق و گریهام آزاد شوم، چشمهای خیرهکنندهام نمیگذارد که شمع محفل خاموش شود.
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهم درباره احساساتم صحبت کنم و صحبتهایی عمیق بکنم، دل من به خاطر پیچیدگی احساسم به زلف محبوبم فکر میکند و نمیگذارد که به راحتی صحبت کنم.
هوش مصنوعی: در این مسیر دیوانهوار، مانند بید میلرزم و نگران هستم که مبادا حرکات عاطفی و بیپروایم باعث شود خاری به پایم برود.
هوش مصنوعی: در کنار دایه، کودک به آرامی با دامن گل بازی میکند، به طوری که خواب غفلت او را از بیداری دور نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر در داغ جنون، میخوری از شراب عشق، سر من را در حالت سرمستی این جام پُر نگذارد.
هوش مصنوعی: اگرچه من همچون کاه ضعیف به نظر میرسم، اما قدرتی چون کوه در درونم دارم و به خاطر غیرتم هرگز به سستی اجازه نمیدهم.
هوش مصنوعی: حتی در بیابانهای دیوانگی، سایهٔ آهم با من است و در آفتاب، این ابر مانع از رفتن من میشود.
هوش مصنوعی: اگر ناخن مشکلی را حل کند، گرهها باز میشوند و تیغ تو زندگی را برای ما سخت نمیکند.
هوش مصنوعی: من از درد دوری شکایت نمیکنم، اما میگویم که غم به اندازهای که بر من سنگینی میکند، بر افرادی که ضعیفتر هستند، فشار بیشتری وارد نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: حزین، چون به بقای زندگی اشاره میکند، میگوید که نامش مانند مرگ، بعد از زندگی به یاد نخواهد ماند و فقط نشانهای از آن باقی خواهد ماند. مانند آب حیات که تنها در سخن باقی میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار نگذارد
اگر از پا درآید پشت بر دیوار نگذارد
ز هم بالینی دل خواب در چشمم نمی گردد
الهی هیچ کس سر بر سر بیمار نگذارد
ز جوش مغز، مو بر فرقم آتش زیر پا دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.