موج حیات از آن گل رخساره نگسلد
فیض مدام از آن لب می خواره نگسلد
حیرت مرا چو آینه، وصل مدام داد
از روی یار، رشتهٔ نظاره نگسلد
بستند از ازل رگ جان را به تیغ او
پیوند دل ز غمزهٔ خونخواره نگسلد
شب برقع افکنی چو ز روی عرق فشان
تار نگاه ثابت و سیّاره نگسلد
زنّار و سبحه گو برود از کفم حزین
پیمان من ز زلف ستمکاره نگسلد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.