باد صبا فسانهٔ زلف تو ساز کرد
پیغام آشنا، شب ما را دراز کرد
گردید قسمتم ز ازل عشق شعله خو
ساقی مرا به جرعهٔ می جانگداز کرد
افزون شد از بهار خطت، شور عاشقان
نیرنگ باغ، نالهٔ مرغان دراز کرد
گویا لبالب از می عجز و نیاز بود
پیمانه ای که چشم تو را مست ناز کرد
مگشای لب به قصهٔ راز نهان حزین
نتوان حدیث شوق به عمر دراز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عشق و تاثیرات آن بر زندگی میپردازد. باد صبا پیغامی از معشوق میآورد که شب را برای او طولانیتر میکند. عشق در وجود شاعر شعلهور است و او را به نوشیدن میخواند. زیبایی معشوق سبب شور و شوقی در دل عاشقان میشود و نالههای پرندگان نیز نمایانگر این عشق است. در ادامه، شاعر از لبی که پر از شراب عشق است میگوید و میخواهد راز عشق را تنها برای خود نگه دارد، زیرا این عشق و شوق در زندگیاش بسیار عمیق و مهم است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از باد صبا یاد میکند که به مانند یک قصه، زلف محبوبش را توصیف میکند. این باد به نوعی پیامآور و آشنا برای شاعر است و باعث شده که شبهای او طولانیتر و پراضطرابتر شود.
هوش مصنوعی: سرنوشت من از ابتدا با عشق گره خورده است. ای ساقی، با یک جرعه شراب جانسوز، مرا به آتش عشق انداختی.
هوش مصنوعی: با آمدن بهار، زیبایی و جذابیت چهرهات بیشتر از پیش شده و شوق عاشقان به فریبندگی باغها افزوده است، در حالی که آوازهای پرندگان نیز به طول میانجامد.
هوش مصنوعی: به نظر میآید که پیمانهای که چشم تو را مجذوب زیبایی کرده، پر از شراب و نماد ناتوانی و نیاز بوده است.
هوش مصنوعی: نمیتوانی به راحتی از دل خود سخن بگویی و رازهای پنهان را فاش کنی، چرا که هیچ داستانی نمیتواند شوق و longing طولانیمدت را بیان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
[...]
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.