نگه، رنگینتر از گل میکند رویی که او دارد
ز دل صد پرده نازکتر بود خویی که او دارد
سیهروز و دماغآشفته و خاطرپریشانم
چنین میپرورد بخت مرا مویی که او دارد
رم وحشی نگاه او به وحشت داده آرامم
غبارم را به شور آورده آهویی که او دارد
جبین کعبه و دیر است بر خاک نیاز او
چه محراب است یارب طاق ابرویی که او دارد
ندارد گر نظر بر ما، تغافل نیست کارافزا
نگه را میفریبد چشم جادویی که او دارد
نسیم پیرهن سر در گریبان دزدد از خجلت
به کنعان میفشاند آستین، بویی که او دارد
حزین آشفتهحالم، آه از آن دامنفشانیها
به طوفان میدهد خاک مرا کویی که او دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز مژگان میکند رم چشم آهویی که او دارد
ز وحشت میگریزد وحشتخویی که او دارد
شود آیینه تا در برکشد عکس خرامش را
ز رشکم میکشد آه از سر کویی که او دارد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.