بر فرازد چو علم، آه سحرگاهی ما
دو جهان پر شود از کوکبه شاهی ما
در حقیقت بر ما، بت شکنی خودشکنی ست
صیت اسلام بود، بانگ انا اللّهی ما
بس که بار غم هجر تو، گران افتاده ست
سایه، از ضعف ندارد سر همراهی ما
چون دل عرش جناب، آینه داری داریم
کو سکندر که زند کوس فلک جاهی ما؟
صف مژگان تو گر سایه به دریا فکند
خار قلاب شود در بدن ماهی ما
پیش چشم تو، ز غم گر بگدازیم چو شمع
بر تو روشن نشود محنت جانکاهی ما
حیرت عالم آب، آینه ماست حزین
ساغر باده بود صیقل آگاهی ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.