هرگز نرسد رشحهٔ کامی به لب ما
گردون کر و لال است زبان طلب ما
ما همره بختیم و تو همسایه خورشید
ساکن نتوان کرد به کافور، تب ما
با عشق چه سازد خنکیهای تو زاهد؟
ای زلف، مزن بیهده پهلو به شب ما
ای عقل فرومایه، به اندازه قدم نه
ما بندهٔ عشقیم، نگهدار ادب ما
خورشید حزین آینه در ابر نهان کرد
از خیرگی دیدهٔ حیرت نسب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی ناکامی و عدم دسترسی به آرزوها و عشق است. شاعر expresses حسرت و ناکامی خود را از نرسیدن به آرزوها و تب و تاب عاشقانهاش بیان میکند. او با اشاره به ناتوانی زبان در بیان خواستهها و حسرتهایی که دارد، به عشق خود اشاره میکند که فراتر از محدودیتهای دنیوی است. همچنین، شاعر به تضاد بین عشق و عقل اشاره میکند و نشان میدهد که عشق برای او از همه چیز با ارزشتر است. در نهایت، با تصاویری از نور و ابر، به حسرت و حیرت در برابر زیباییها و ناکامیها میپردازد.
هوش مصنوعی: هرگز موفقیتی به ما نمیرسد، زیرا دنیا نامهربان و بیصداست و ما نمیتوانیم به خواستههایمان به راحتی بیان کنیم.
هوش مصنوعی: ما در کنار بخت خود قرار داریم و تو همجوار خورشید هستی؛ نمیتوان احساس گرما و تب را به سردی کافور تغییر داد.
هوش مصنوعی: با عشق تو، زاهد چه کار میتواند بکند؟ ای زلف، بیهوده به شب ما نزدیک مشو.
هوش مصنوعی: ای عقل بی ارزش، به اندازه خودت قضاوت کن؛ ما بندگان عشق هستیم و باید آداب و ادب خود را حفظ کنیم.
هوش مصنوعی: خورشید غمگین پشت ابر پنهان شد تا از حیرت و شگفتی ما در امان بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما رشتهٔ سازیم مپرس از ادب ما
صد نغمه سرودیم ونشد بازلب ما
چون مردمک، آیینهٔ جمعیت نوریم
در دایرهٔ صبح نشستهست شب ما
بیتابی دل آتش سودایکه دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.