چند پرسی نگهش با دل افگار چه کرد
برق بی باک عیان است که با خار چه کرد
در بساطم اثری از دل و دین نیست به جا
به من ساده دل آن طرّهٔ طرّار چه کرد
گر بگویم، دل سنگین صدف گردد آب
که به روشن گهران چرخ جفاکار چه کرد
جلوه در خانهٔ آیینه به خود ننمایی
گر بدانی که به دل حسرت دیدار چه کرد
گر بگویم، رگ خوابت بگدازد چون شمع
که شب هجر تو با دیده بیدار چه کرد
زآنچه جز مذهب عشق است بپردازی دل
گر بدانی که به من سبحه و زنّار چه کرد
کرد داغم، نگه زاهد خاموش حزین
چه بگویم به من این صورت دیوار چه کرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و رنج عاشقانه است. شاعر به احساسات عمیق و غمانگیز خود اشاره میکند و میگوید که با وجود عشق، هیچ چیز در زندگیاش باقی نمانده است. او از تأثیرات سخت و دردناک هجران بر دل و روحش سخن میگوید و میپرسد که چگونه میتوان این احساسات را توصیف کرد. شاعر همچنین به زاهدان و تظاهر آنان اشاره میکند و نشان میدهد که عشق واقعی از فراتر از مذهب و ممنوعات است. در نهایت، او از داغ و حسرتی که به او تحمیل شده است، شکایت میکند و به خود میگوید که چه بر سرش آمده است.
هوش مصنوعی: چند بار از او میپرسی که نگاهی که با دل دلتنگی داشت، با چه حالی روبرو شد؟ روشن است که آن برق و جذبهی بیپروا چگونه با درد و رنج برخورد کرد.
هوش مصنوعی: در زندگیام هیچ نشانهای از عشق و ایمان باقی نمانده است. آن دلباختهی سادهدل، چه بر سر آن موهای افسانهای آورد؟
هوش مصنوعی: اگر من بگویم، دل من مانند صدفی سنگین خواهد شد. آب، با وجود روشنایی گوهرهای درخشان، چه بر سر من دارد که چرخ زمان بر من بیرحم است.
هوش مصنوعی: اگر بدانی که دل چقدر به خاطر دیدار تو حسرت میکشد، هرگز در آینه به خود نخواهی نگرید.
هوش مصنوعی: اگر بگویم، خواب تو را میسوزاند مانند شمعی که در شب جداییات، چشمان بیدار چه بر سَر آورد.
هوش مصنوعی: اگر قلبت از عشق خالی شود و به چیز دیگری توجه کند، بدان که سبحه و زنّار (رمز و نشانههای اعتقادات) چه بلایی بر سر من آوردهاند.
هوش مصنوعی: عذاب و درد من را زاهد بیخبر نمیداند، حالا چه بگویم از اینکه این دیوار چه بلایی بر سر من آورده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد
آه از آن نرگسِ جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردمِ هشیار چه کرد
اشکِ من رنگِ شفق یافت ز بیمِهری یار
[...]
باد با طره دلدار بهر تار چه کرد
زیر هر تار به دلهای گرفتار چه کرد؟
صورتش کرد چو آراسته مشاطه صنع
وه که در گونه آن عارض و رخسار چه کرد
با همه سنگدلی رحم کنی گردانی
[...]
برق را در نظر آور به خس و خار چه کرد
تا بدانی که به من شعله دیدار چه کرد
گر بگویم، رود از دست صدف گیرایی
که به آب گهرم سردی بازار چه کرد
میوه چون پخته شود شاخ بر او زندان است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.