شمارهٔ ۳۶۱
بی پا و سر ز قدر و شرف کام می برد
پیر مغان مرا به ادب نام می برد
جمشید را نگشته میسر ز جام خویش
کیفیتی، که خون دل آشام می برد
مشت غبار ما ندهد گر فلک به باد
از ما به کوی یار، که پیغام می برد؟
با مهر و ذرّه پرتو فیض ازل یکی ست
هر کس به قدر همّت خود کام می برد
یک قرص بیش در کف چرخ لئیم نیست
گر صبح می نهد به میان، شام می برد
دل را فکنده عشق به میدان امتحان
گوی از میانه، زلف دلارام می برد
تف باد بر دو رنگی دهر دنی حزین
کامی که داده است به ناکام می برد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...