گردی ز آستان تو یا مبدء النعم
چشم امیدوار مرا منتهی الرّجا
سر کی فرود آیدم، الا به طوق تو؟
لالای کمترین توام، خالص الولا
بر جبهه داغ بندگیم بر تو روشن است
ای آفتاب پیش ضمیرت کم از سها
پروای آفتاب قیامت نمی کنم
در سایهٔ لوای تو، یا صاحب اللّوا
شرح محامدت که از آن قاصر است عقل
کلک زبان بریدهٔ من چون کند ادا؟
شاها تویی که از کرمت خاطر حزین
دارد ز خوشدلی به رخ صبح خنده ها
هر صبحدم به صیقل مهر تو آسمان
آیینهٔ ضمیر مرا می دهد جلا
اکنون همای صبح سعادت گشود پر
دل می پرد به بال دعاهای بی ربا
کامی که هست، از تو طلب می کند دلم
چون ذات توست واسطهٔ رحمت خدا
باشد دوام وصل تمنای خاطرم
اذ لیس عند ربک صبح و لامسا
دیگر امید آن که دهی سرفرازی ام
گردد سرم ز سجده به خاک تو، عرش سا
خواهم طلب کنی من آواره را ز لطف
ای من سگ درت به کجا آرم التجا؟
مپسند بیش ازین تو که غمخوار عالمی
کز بار غم شود الف قامتم دو تا
این بود مطلبم، به جناب تو عرض شد
گردد اگر قبول، دگر نیست مدعا
با یار مهربان ز دل دردکش حزین
آهی بس است، طول سخن می دهی چرا؟
افتاده در صوامع افلاک غلغله
از بس رسا بود نی کلک تو را نوا
ختم سخن نما به دعایی ز روی صدق
اکنون که هست صبح اجابت جبین گشا
تا هست مست شور تو سرهای سرخوشان
تا هست گرم عشق تو دلهای آشنا
از جوش ذکر و غلغل زوّارِ روضه ات
پیوسته باد گنبد افلاک پرصدا
بیگانه نیست در نظر ره روان عشق
گر نام این قصیده نهم، منهج الولا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و نیازمندی شاعر به درگاه الهی و محبت الهی میپردازد. شاعر با ابراز امیدواری و اشتیاق به وصال معبود، خود را در حالتی از بندگی و عشق به او معرفی میکند. او به غنای رحمت خداوند اشاره دارد و با بیان اینکه از عواطفش عاجز است، تلاش میکند محبت و بزرگی معبود را ستایش کند. شاعر میخواهد که دعاهایش مورد اجابت قرار گیرد و از خداوند برای خود و دیگران آرامش و سرفرازی طلب میکند. در پایان، او بر عشق و ارادت خود به پروردگار تأکید میکند و از روزی میگوید که در آن عشق و محبت خدا در دلهای مؤمنان زنده است.
هوش مصنوعی: یک ذره از آستان تو برایم مانند منبعی از نعمتهاست؛ چشم امیدوار من به تو دوخته شده و به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: به کدام سرزمین فرو خواهم آمد جز به دامن تو؟ من کوچکترین آشنای تو هستم و عاشقانه به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: بر پیشانی بندگیام اثر داغی وجود دارد که برای تو روشن است، ای آفتاب. در درون تو، چیزی کمتر از ستاره نیست.
هوش مصنوعی: من در سایه حمایتی که تو فراهم کردهای، به روز قیامت و سختیهای آن فکر نمیکنم و احساس نگرانی نمیکنم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم وصف محبت تو را بیان کنم در حالی که عقل من از آن ناتوان است و زبان من نیز توانایی ادا کردن آن را ندارد؟
هوش مصنوعی: به ایزد بزرگ، تویی که با لطف و کرامتت، دل غمگین افراد را شاد و شگفتانگیز میکنی، مانند صبحی که با خنده و روشنیاش، همه چیز را خوشحال میسازد.
هوش مصنوعی: هر صبح که میگذرد، نور خورشید مانند یک آینه به باطن من درخشش میبخشید و آن را زیباتر و واضحتر میکند.
هوش مصنوعی: اکنون صبح خوشبختی دروازهاش را باز کرده و قلب پرشور ما مانند پرندهای به سوی دعاهای بدون ربا پرواز میکند.
هوش مصنوعی: دل من آنچه که میخواهد، از تو میخواهد؛ زیرا تو خود سبب رحمت خداوند هستی.
هوش مصنوعی: باشد که وصل محبوبم همیشه برقرار بماند، زیرا در پیشگاه پروردگارت نه صبحی وجود دارد و نه شام.
هوش مصنوعی: دیگر امیدوار نیستم که با هدایت تو، سرنوشت من بهتر شود. سرم از سجده بر خاک تو بلند نمیشود; حتی عرش آسمان در مقابل تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از کسی که مهربانی و لطفی در دل دارد، درخواست میکند که به او توجهی کند. او خود را به عنوان یک انسان آواره و بیکس معرفی میکند و ابراز میدارد که نمیداند باید از کجا و چگونه درخواست کمک کند. شاعر به نوعی نشاندهنده حس ناامیدی و نیاز به یاری است.
هوش مصنوعی: نگاهی متفاوت به زندگی داشته باش و خود را زیاد تحت فشار نگذار. تو نمیتوانی بار غم دیگران را به دوش خود بیندازی و همچنان راست و استوار بایستی.
هوش مصنوعی: این بود ماجرا که به شما عرض شد. اگر بپذیرید، دیگر نیازی به گفتن بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: با همراه خوب و صمیمی، تنها یک آه عمیق از دل پر درد کافی است. چرا سخن را طولانی میکنی؟
هوش مصنوعی: در بالای آسمانها که به آرامش و سکوت معروف است، صدای شگفتانگیزی به گوش میرسد که ناشی از نواختن آهنگ توست. این صدا به حدی زیبا و رساست که حتی در این فضای آرامش، تلاطمی ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: سخن را به دعایی از صمیم قلب پایان بده، اکنون که صبح زمان اجابت فرا رسیده است، سر خود را به دعا بالا بیاور.
هوش مصنوعی: وقتی که شوق و جذبه تو وجود دارد، سرهای شاد و خوشحال خاموش نمیشوند و تا زمانی که عشق تو در دلها میتپد، ارتباطهای آشنا و محبتها زنده خواهند ماند.
هوش مصنوعی: همواره نام و یاد تو به گوش میرسد و زائران حرم تو صدای پرشور و دلنشینی دارند که به آسمان میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر عشق حرکت میکند، میداند که عشق هیچ غریبهای نیست. اگر این شعر را به نام "منهج الولا" بخوانم، در واقع به روش و طریقه عشق اشاره دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.