گنجور

 
حزین لاهیجی

کای آستان قصر جلال تو عرشسا

وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا

روشن فروغ رای تو کالنّور فی الظّلم

در دل خیال روی تو، کالبدر فی الدجا

خیّاط قدرت ملک العرش دوخته ست

بر قدکبریای تو، تشریف انما

تبلیغ بلّغ است ز شأن تو آیتی

توقیع کبریای تو، تنزیل هل اتی

برد از زمانه، نور وجود تو تیرگی

ای نیّر ظهور تو در حدِّ استوا

میدان دین نداشته مردی به غیر تو

ثابت شد این قضیه به برهان لافتی

دربا گدای دست گهر بارت ازکرم

پیشکف تو، ابر عرق ربز از حیا

برهان مستقیم، فلک بر نیاز خود

در پیشگاه قصر تو آورده ز انحنا

بردارد آنکه در ره کویت ز جا قدم

اول نهد به کنگرهٔ کاخ کبریا

غیر از تو کیست آنکه تواند گذاشتن

بر دوش سرور دو سراپای عرش سا؟

برقع گشای پرده نشینان حق تویی

یا عارف العوارف، یا کاشف الغطا

شبنم نباشد آنکه ازو باغ تازه روست

گل در عرق نشسته ز روی تو، از حیا

تیغ تو اژدها به دم خویشتن کشید

موسی عصا به معجز اگر کرد اژدها

چاک است زاشتیاق، گریبان خامه ام

بی خواست ریخت، مطلعی از طبع نکته زا

 
 
 
قطران تبریزی

تا داد باغ را سمن و گل بنونوا

بلبل همی سراید بر گل بنونوا

رود و سرود ساخته بر سرو فاخته

چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چون نای بینوایم ازین نای بینوا

شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم

زیرا جواب گفته من نیست جز صدا

شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا

آن مه‌ که هست جان و دلم را بدو هوا

گرمی‌ گرفته از جگر گرم او زمین

سردی‌ گرفته از نفس سرد من هوا

ماه تمام او شده چون آسمان کبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق

[...]

وطواط

ای بر مراد رأی تو ایام رامضا

بسته میان بطاعت فرمان تو قضا

از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف

وز فر تو فزوده وزارت بسی بها

خلق خدای را برعایت تویی پناه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه