شمع بزم اهل دل آقا علیاکبر که بود
همچو مهر از روی او روشن شبستان جهان
آنکه تا جا داشت جان آگهش در جسم پاک
یکدم از فرمان حق فارغ نبودش جسم و جان
صد هزار افسوس کز عالم جوان رفت و نهاد
داغ دوری بر دل مرد و زن و پیر و جوان
چون به آهنگ گلستان جنان پرواز کرد
مرغ روح لامکان سیرش ازین تنگ آشیان
خامهٔ هاتف پی تاریخ سال او نوشت
باد ماوای علیاکبر بهشت جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره شخصیت علی اکبر است که به عنوان شمع بزم اهل دل معرفی شده و نور او چون مهر روشنایی بخش جهان است. او در زندگی هرگز از فرمان خدا غافل نبود و با وجود جوانی، به طور ناگهانی از دنیا رفت و این موضوع بر دلهای همه افراد جامعه داغی عمیق گذاشت. وقتی که به بهشت پرواز کرد، روح او از محدودیتهای دنیای مادی رهایی یافت. این شعر به نوعی تاریخ زندگی او را ثبت کرده و از مقام او در بهشت یاد میکند.
هوش مصنوعی: شمع مجلس عاشقان و دلباختگان، آقا علیاکبر است که مانند خورشید، شبستان دنیا را با نور چهرهاش روشن کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که تا پایان عمر، روح آگاهش در بدن پاکش همیشه تحت فرمان حق بود، نه جسمش و نه جانش هیچگاه از اطاعت او دور نشدند.
هوش مصنوعی: بسیار تاسفبار است که جوانی از دنیا رفت و این فقدان، درد و ناراحتی شدیدی برای همه، اعم از مرد و زن، پیر و جوان به همراه داشته است.
هوش مصنوعی: زمانی که مرغ روح با آهنگی به سوی گلستان بهشت پرواز کرد، پروازش فراتر از این جایگاه محدود و تنگ است.
هوش مصنوعی: نویسندهای از روی تاریخ سال، با دقت نوشته است که باد، بهشت جاودان را به علیاکبر سپرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.