ز هر مژگان کند صد رخنه در دل
که بگشاید به روی خود دری چند
چو من کی با تو باشد عشق اغیار
نیاید کار عیسی از خری چند
خراب از اوست شهر جهان و دل بین
مسخر کرده طفلی کشوری چند
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ز هر مژگان کند صد رخنه در دل
که بگشاید به روی خود دری چند
چو من کی با تو باشد عشق اغیار
نیاید کار عیسی از خری چند
خراب از اوست شهر جهان و دل بین
مسخر کرده طفلی کشوری چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عمق تاثیر عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند. مژگان معشوق به گونهای تاثیرگذار است که دلها را میشکافد و درهای جدیدی را به روی عشق میگشاید. شاعر همچنین به تنهایی و بیهمرنگی خود در عشق میپردازد و به وضوح بیان میکند که در عشق دیگران نمیتواند مثل عیسی معجزه کند. در نهایت، او از خرابیها و آسیبهای ناشی از این عشق و تاثیر آن بر جهان و دلها صحبت میکند.
هوش مصنوعی: هر مژهای از چشمان او به دل هزار زخم میزند، تا در دلش راهی باز کند و چندین در به روی خود بگشاید.
هوش مصنوعی: وقتی من هستم، عشق کسان دیگر به میان نمیآید و مانند عیسی نیست که از حیوانات بیباک کار کند.
هوش مصنوعی: شهر و دلی که به هم ریخته و به هم ریخته است، ناشی از اوست. بهطوریکه مانند یک کودک، دنیای بزرگ را تحت کنترل خود درآورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پس آنگه گفت تا خادم زری چند
به بالایش نهاده گوهری چند
رساند از اوج عزت اختری چند
ز دریاهای رحمت گوهری چند
بدی کردند ناحق مدبری چند
بدین حق اهانت کافری چند
نگیرد تا دلت در دل دری چند
بدل بگشا ز زخم خنجری چند
دلم دانی که در خیل بتان چیست
مسلمانی اسیر کافری چند
ز بی مهری سیه دارند روزم
[...]
ز زلف و خال داری لشکری چند
صفی بر بند و بگشا کشوری چند
به چوگان اندرش گویا فتاده است
به پای بادپای او سری چند
بر آن رخ خالها بینم خطرهاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.