جان و دل بیرون کس ازدست تو مشکل میبرد
غمزهات جان میرباید عشوهات دل میبرد
اضطرابم زیر تیغش نی ز بیم کشتن است
شوق تیغ اوست تاب از جان بسمل میبرد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
جان و دل بیرون کس ازدست تو مشکل میبرد
غمزهات جان میرباید عشوهات دل میبرد
اضطرابم زیر تیغش نی ز بیم کشتن است
شوق تیغ اوست تاب از جان بسمل میبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به احساسات عمیق و دردناک خود اشاره میکند. او میگوید که نگاه و رفتار معشوقش جان و دل او را میرباید و با وجود اضطراب و نگرانی، شوق و جذابیت معشوق باعث میشود که تحمل و تابش را از دست بدهد. این اشعار نشاندهندهی عشق و دلتنگی عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از دست تو جان و دل خودش را نجات دهد. ناز و غمزههای تو جان را میگیرد و زیباییهای تو دل را خواهد ربود.
هوش مصنوعی: احساس نگرانی من به خاطر تهدیدی که با تیغش وجود دارد، ناشی از ترس از مرگ نیست؛ بلکه ناشی از اشتیاقی است که برای تیغ او دارم و این اشتیاق جان مرا میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم خوابآلود او بنگر که چون دل میبرد
درد عشقش از دل ما صبر مشکل میبرد
گر گمان دارد که بر گردم من از کویش به جور
شک ندارم کان نگارم ظنّ باطل میبرد
موج دریای بلای عشق او بالا گرفت
[...]
عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
خار و خس را زودتر دریا به ساحل میبرد
باغبان خُلد از گلزار ما گل میبرد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل میبرد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمهٔ پل میبرد
او تغافل میکند، من هم تغافل میکنم
[...]
ذوق دیدارست کامی کز جهان دل میبرد
زاهد از دنیا نمیدانم چه حاصل میبرد!
دل به دریا داده را ز آسیب طوفان باک نیست
موج آخر کشتی خود را به ساحل میبرد
ابلهان را درک ذوق عشوة دنیا کجاست
[...]
از من و بلبل صبا صبر و تحمل می برد
خاک راهت را به باغ از دامن گل می برد
گرد راهم بی نیازی را به خاک افکند و رفت
جرأتش کی بعد ازین نام توکل می برد
پرسش مژگان نازش را زبان دیگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.